ساره عزیزم ،علی مهربانم و مسیح خوبم این عکس عصر 1399/8/25 نشون میده .هر سه داشتید کتاب میخوندید .امروز صبح به علی گفتم کلاس کتابخوانی داشته باشیم و بعد هم تعمیر کتاب ها.بعضی از کتابها که بعد از اسباب کشی پیدا نبودن را پیدا کردیم .(هتی هیس هیس،منم منم هزار پا)و شما داشتید در ارامش اونها را میخوندید .مسیح هم هر کار که شما انجام بدید را تکرار میکنه . ساره عزیزم از شما هم ممنونم که هر شب برای داداش علی کتاب فسقلی ها را می خونی(البته گاهی وقت ها برای انتخاب داستان با هم بحث می کنید .) تازه اون روز ساره جون به خاطر اینکه موهای ملکه السا را برات درست کرده بودم خوشحال بودی و اون روز را تو خونه از صب دامن و جوراب شلواری پوشیدی .داداش علی ...